English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 236 (6678 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
check U تطبیق کردن
checked U تطبیق کردن
checks U تطبیق کردن
reconcile U تطبیق کردن
reconciles U تطبیق کردن
reconciling U تطبیق کردن
conform U تطبیق کردن
conformed U تطبیق کردن
conforming U تطبیق کردن
conforms U تطبیق کردن
gibes U تطبیق کردن
jibe U تطبیق کردن
jibed U تطبیق کردن
jibes U تطبیق کردن
jibing U تطبیق کردن
accomodate U تطبیق کردن
compare with U تطبیق کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
tallied U تطبیق کردن مطابق بودن
tallied U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallies U تطبیق کردن مطابق بودن
tallies U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tally U تطبیق کردن مطابق بودن
tally U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallying U تطبیق کردن مطابق بودن
tallying U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
orient U روانه کردن تطبیق دادن
orienting U روانه کردن تطبیق دادن
orients U روانه کردن تطبیق دادن
align U تنظیم کردن تطبیق کردن
aligned U تنظیم کردن تطبیق کردن
aligning U تنظیم کردن تطبیق کردن
aligns U تنظیم کردن تطبیق کردن
coordination U تشریک مساعی تطبیق دادن هم اهنگ کردن
fire coordination U هماهنگ کردن اتش تطبیق کردن اتشها
fire support coordination U هماهنگ کردن پشتیبانی اتش تطبیق پشتیبانی اتش
to align oneself with somebody U خود را با کسی میزان [تطبیق] کردن
Other Matches
adjustment U تطبیق
matching U تطبیق
collation U تطبیق
accommodating U تطبیق
confirmation U تطبیق
check U تطبیق
conformation U تطبیق
checked U تطبیق
adaptation U تطبیق
collations U تطبیق
comparison U تطبیق
comparisons U تطبیق
harmonies U تطبیق
checks U تطبیق
harmony U تطبیق
matches U تطبیق
adaptations U تطبیق
match U تطبیق
adjustments U تطبیق
maladjustment U عدم تطبیق
adapter U تطبیق کننده
accommodate U تطبیق دادن
verification U وارسی تطبیق
adjusts U تطبیق دادن
fire support coordination U تطبیق اتش
accommodated U تطبیق نمودن
template matching U تطبیق الگوها
stock adjustment U تطبیق موجودی
maladjustments U عدم تطبیق
accommodations U تطبیق موافقت
adapted U تطبیق شده
matched U تطبیق یافته
accommodate U تطبیق نمودن
completeness check U تطبیق کامل
adjusting U تطبیق دادن
versatility U تطبیق پذیری
comparison U تطبیق سنجش
fire coordination U تطبیق اتش
match U تطبیق تطابق
adjust U تطبیق دادن
adjustable U قابل تطبیق
matches U تطبیق تطابق
adjusability U قابلیت تطبیق
accommodates U تطبیق دادن
coordinator U تطبیق کننده
accommodation U تطبیق موافقت
accommodates U تطبیق نمودن
accommodated U تطبیق دادن
reconcilement U التیام تطبیق
adaption U تطبیق اقتباس
concordance U تطبیق نامه
concordances U تطبیق نامه
comparisons U تطبیق سنجش
adapter U تطبیق دهنده
identification U تطبیق تمیز
certificate of compliance U گواهی تطبیق
inapplicable U تطبیق نکردنی
adaptation U تطبیق اقتباس
alignments U تطبیق دادن
coincidence U تطبیق برخورد
dark adaptation U تطبیق با تاریکی
coincidences U تطبیق برخورد
adaptations U تطبیق اقتباس
alignment U تطبیق دادن
collation U تطبیق دستخط ها
adjustments U تنظیم تطبیق
collations U تطبیق دستخط ها
adaptive U قابل تطبیق توافقی
adapter sleeve U پوسته تطبیق دهنده
impedance comparator U تطبیق دهنده امپدانس
adapter flange U فلانژ تطبیق دهنده
application of low to instances U تطبیق قانون با موارد
adapter toolholder U ابزارگیر تطبیق دهنده
channel adapter U تطبیق دهنده کانال
acoustic coupler U تطبیق دهنده صوتی
adaptation kit U جعبه ابزار تطبیق
inventory reconciliation U تطبیق اسناد موجودی
adapter booster U غلاف تطبیق دهنده
inapplicably U بطوریکه تطبیق ننماید
adaptors U تطبیق دهنده ماسوره
inapplicability U عدم تناسب یا تطبیق
adaptor U تطبیق دهنده ماسوره
adapters U تطبیق دهنده ماسوره
idealization U تطبیق یا تطابق با تصور
adapter boards U برد تطبیق دهنده
adapter bearing U یاطاقان تطبیق دهنده
fire support coordinator U تطبیق دهنده اتشها
irreconcilable U غیر قابل تطبیق
adapter arbor U میله تطبیق دهنده
adaptation kit U جعبه وسایل تطبیق دهنده
sliding scales U جدول قابل تطبیق با در امدافراد
sliding scale U جدول قابل تطبیق با در امدافراد
reconcilability U التیام پذیری قابلیت تطبیق
versatile U چندسو گرد تطبیق پذیر
harmonist U موسیقی دان متخصص تطبیق روایات
ticks U نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
accomodation U تطبیق طرز زندگی با محیط همراهی
tick U نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
ticked U نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
time chart U جدول تطبیق ساعات نصف النهارات مختلف
agriology U مطاله و تطبیق اداب و رسوم قبایل وحشی
homing adaptor U تطبیق کننده مسیر پروازهواپیما با جهت امواج راداریا ایستگاه کنترل
speed ring U طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
self reacting U بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
flexile U قابل تغییر قابل تطبیق
antivignetting filter U صافی هماهنگ کننده نور صافی تطبیق نور
adjustable wheel U چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
support U حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
exploiting U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
to wipe out U پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
exploits U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
withstand U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
infringe U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
exploit U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
withstands U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstanding U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
infringing U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
withstood U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
to use effort U کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilizing U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
check U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
wooed U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilizes U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
woo U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
sterilized U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringes U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilize U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilising U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preaches U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
sterilises U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preach U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
woos U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
infringed U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilised U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crossest U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
preached U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
transliterate U عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
cipher device U وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
institutionalising U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com